رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مامان و رادین

قدمهای استوار پسرم

به نام خدای حسین و ظهر عاشورا دیروز روز عاشورا بود با پسرم و پدرش رفتیم تو خیابون تا پسرم دسته و سینه زنی ببینه پارسال این موقع گل پسرم تو بغلمون بود رفتیم دسته ببینیم و لباس علی اصغر تنش بود اما امسال که حاضرش کردم زودتر از ما رفت تو راهرو خونه ایستاد و باباش رو صدا میزد میگفت (دسته نینه)یعنی سینه زنی تو خیابون دستش رو به هیچ کدوممون نداد همچین محکم و مطمئن قدم برمیداشت و تند تند راه میرفت که جای اعتراضی واسمون نزاشته بود منم پشت سر پسر عزیزم راه میرفتم و با دیدن قد و بالاش و راه رفتنه مردونش تو دلم قند آب میکردم و لا حول ولا قوت واسش میخوندم و فوت میکردم یه سر بند قشنگ یا حضرت علی اصغرم به سرش بسته بودم عزیزم دلم همچین دنبال دسته ها را...
26 آذر 1391

بیست و یک ماهگی

به نام خدای رئوف و بخشنده سلام شیرینیه زندگیم سلام گل خندانم بیست و یک ماهگیت مبارک پسر قشنگم امروز 4 ابان روز تاسوعای امام حسینه دیروز سینه زدن بهت یاد دادم هر وقت تلوزیون عزاداری نشون میده سینه میزنی البته به شیکمت میزنی میگی نینه قربونت برم قربرنه اون دستای کوچولوت برم الهی که خدا به حق صاحب این روز تو همه بچه های مریض رو شفا بده .آمین راستی با تست موز محکم خوردیم به دیوار هر وقت موز میخوری شکمت شل میشه و دل درد میگیری دوباره وضع خوابت افتضاح شده اصلا شبها راحت نمیخوابی میدونی قشنگم واقعا از این همه بیخوابی خسته شدم بدنم داغون شده دیگه خیلی بداخلاق شدم و بی حوصله .خدایا کی منو این جوجه میتونیم راحت بخوابیم شبها از اینکه نمیتون...
4 آذر 1391
1